هسم. [ هََ] ( ع مص ) شکستن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). هسم. [ هَُ س ُ ] ( ع ص ، اِ ) داغ کنندگان. ( منتهی الارب ). لغتی است در حُسُم. ( اقرب الموارد ). رجوع به حسم شود.
معنی کلمه هسم در فرهنگ فارسی
داغ کنندگان لغتی است در حسم
جملاتی از کاربرد کلمه هسم
بهگفتهٔ محمد بهارلو «تاریکخانه» دارای جنبهٔ «خودزندگینامهای» است و روحیات و احوال ذهنیِ خودِ نویسنده را منعکس میکند. بهباور بهارلو آخرین جملهٔ میزبان، «من یه آدم خوشبخت هسم که به آرزوی خودم رسیدم» اقدام او را به خودکشی توجیه نمیکند و حتی در تعارضِ با آن قرار دارد. بهارلو دلیل خودکشی میزبان را «ته کشیدن کیسه» او و عهدی که وی با خودش بسته بوده میداند.