هستان. [ هََ ] ( اِ ) وجود و هستی و بُوِش و فرتاش. ( ناظم الاطباء ). هستان. [ هََ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان جی از بخش حومه شهرستان اصفهان. آب آن از زاینده رود و چاه و محصول عمده اش غله ، پنبه و میوه و سکنه آن 148 تن است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).
معنی کلمه هستان در فرهنگ فارسی
وجود و هستی و بوش و فرتاش
معنی کلمه هستان در فرهنگ اسم ها
اسم: هستان (پسر) (فارسی) (تلفظ: hastan) (فارسی: هَستان) (انگلیسی: hastan) معنی: وجود و هستی
جملاتی از کاربرد کلمه هستان
چون نیست شدم کنون ز هستان توام گفتی که الست، از الست آنِ توام
گر مقام نیست هستان دانمی هستی خود در میان افشاندمی
این جهان نیست چون هستان شده وان جهان هست بس پنهان شده
اندک اندک زین جهان هست و نیست نیستان رفتند و هستان میرسند
آبانبارمحمودآباد مربوط به اواخر دوره قاجار است و در شهرستان زرندیه، بخش مرکزی، د هستان رودشور، روستای محمودآباد واقع شده و این اثر در تاریخ ۲ مرداد ۱۳۸۷ با شمارهٔ ثبت ۲۳۱۱۴ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
ما از آن جامِ الستی مستیم نیستانیم و ز هستان هستیم
کاشکی هستی زبانی داشتی تا ز هستان پردهها برداشتی
میزن ای هستی ره هستان که جان انگاشتست کاندر این هستی نیامد وز عدم هرگز نزاد
چون نه از هستی هستان آگهیم نام هستی را همی بر خود نهیم
این روستا مرکز هستان گرمه شمالی بوده و در حدفاصل میانه و اردبیل قرار گرفتهاست.
صیدی که ز دام دلپرستان رست آن من کافرم ار میان هستان هست آن