هرمین

معنی کلمه هرمین در لغت نامه دهخدا

هرمین. [ هََ رَ م َ ] ( اِخ ) دو بناست بر سر کوهی نهاده به نزدیکی فسطاط و ملاط و از جوهری است که هیچ چیز بر وی کار نکند و هر یکی را از وی چهارصد ارش دراز است اندر چهارصد ارش پهنا اندر چهارصد ارش بلندی و اندر میان وی خانه هاست کرده ، و مر او را یکی در است تنگ و بر این هرمین بسیار علم کنده است از طب و نجوم و هندسه و فلسفه. ( حدود العالم ). رجوع به هرمان شود.

جملاتی از کاربرد کلمه هرمین

به نهرِ احمدآباد و طاحونه زبر، و به شارعِ عامِ مزارِ سرابالا، و به املاکِ هرمین که متعلق است به مزرعات سناردک و منتهی می‌شود به املاکِ میان‌کوهان و به جبلستان؛