نچسبیدن

معنی کلمه نچسبیدن در لغت نامه دهخدا

نچسبیدن. [ ن َ چ َ دَ ] ( مص منفی ) مقابل چسبیدن. رجوع به چسبیدن شود. || دلپذیر نیامدن. موافق طبع نبودن.

جملاتی از کاربرد کلمه نچسبیدن

چرخش تخم‌ها: چرخاندن تخم‌ها برای نچسبیدن نطفه به پوسته تخم ضروری است. در جوجه‌کشی طبیعی مرغ مادر معمولاً تخم‌ها را ۶ بار در روز با استفاده از منقارش می‌چرخاند. دستگاه جوجه‌کشی نیز به همین منوال هر ۴ ساعت یک بار تخم‌ها را به صورت کامل چرخش می‌دهد.
۴. برای اینکه خمیر را بتوان راحت‌تر پهن کرد در برخی از دستورها در داخل خود خمیرآب نیز تا حدی کره به کار می‌رود. وجود کره باعث نچسبیدن خمیرآب به سطح صاف زیر خمیر خواهد شد و به همین جهت آرد کمتری برای پاشیدن بر روی سطح صاف زیرین بکار می‌رود.