نوب. [ ن َ ] ( ع اِ ) ج ِ نائب. رجوع به نائب شود. || نزدیکی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قرب. مقابل بُعد. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || آن که بر مسافت یک شباروز باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به اقرب الموارد و متن اللغة شود. || قوّت. توانائی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || ( مص ) بر جای کسی ایستادن و قائم مقام او شدن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). نیابة. ( از ناظم الاطباء ) ( متن اللغة ). مناب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). نیاب. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || بازگشتن از گناه. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). مناب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). نیاب. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || لازم گرفتن بندگی را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). لازم گرفتن بندگی و طاعت را. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). توبه کردن و ملازم طاعت شدن. ( از متن اللغة ). || فرودآمدن کاری. ( منتهی الارب ). کسی را کاری رسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). نوبة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). نوب. ( ع اِ ) نحل. زنبور عسل. واحد آن نائب است. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || گروهی از سیاهان. نوبة. واحد آن نوبی است. ( از منتهی الارب ). جیلی از مردم سودان. ( از متن اللغة ). رجوع به نوبه ( اِخ ) شود. نوب. [ ن ُ وَ ] ( ع اِ ) ج ِ نوبة، به معنی مصیبت و نازلة. رجوع به نوبة ( ع اِ ) شود. || ج ِ نوبة. رجوع به نوبت و نَوبة شود.
معنی کلمه نوب در فرهنگ فارسی
جمع نوبه به معنی مصیبت و نازله است یا جمع نوبه است ٠
معنی کلمه نوب در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی أَنَابَ: پی در پی بازگشت - پی در پی رجوع کرد ( کلمه انابه به معنای رجوع است . و انابه به سوی خدا به معنای بازگشت به سوی اوست به توبه و اخلاص عمل و این کلمه از ماده نوب است که به معنای برگشتن پی در پی است ) معنی أَنَابُواْ: پی در پی بازگشتند - پی در پی رجوع کردند ( کلمه انابه به معنای رجوع است . و انابه به سوی خدا به معنای بازگشت به سوی اوست به توبه و اخلاص عمل و این کلمه از ماده نوب است که به معنای برگشتن پی در پی است ) معنی أَنَبْنَا: پی در پی برگشتیم-انابه کردیم - پی در پی رجوع کردیم ( کلمه انابه به معنای رجوع است . و انابه به سوی خدا به معنای بازگشت به سوی اوست به توبه و اخلاص عمل و این کلمه از ماده نوب است که به معنای برگشتن پی در پی است ) معنی یُنِیبُ: پی در پی بازمی گردد - پی در پی رجوع می کند( کلمه انابه به معنای رجوع است . و انابه به سوی خدا به معنای بازگشت به سوی اوست به توبه و اخلاص عمل و این کلمه از ماده نوب است که به معنای برگشتن پی در پی است ) تکرار در قرآن: ۱۸(بار) نوب اگر با «الی» باشد به معنی رجوع بعد از رجوع است «نابَ اِلَیْهِ: رَجَعَ اِلَیْهِ مَرَّةً بَعْدَ اُخْری» همچنین است اِنابه. زنبور عسل را نوب گویند که به کندویش پی در پی باز می گردد، حادثه رانائبه گویند که از شأن آن پی درپی بودن است انابه به خدا، برگشتن به سوی خداست با توبه و اخلاص عمل. . پیرو راه کسی باش که به سوی من برگشته است. . پروردگارا برتو اتکال کردیم و به تو برگشتیم و بازگشت به سوی تو است. نوب فقط از باب افعال در قرآن مجید بکار رفته است گویی استعمال آن در قرآن برای نشان دادن رجوع بعد از رجوع به خداوند است یعنی درهای توبه پیوسته باز میباشد .
جملاتی از کاربرد کلمه نوب
اسموک در مورتال کمبت ۲ در کنار نوب سایبات و جید یک شخصیت مخفی بود. همانند رپتایل او نیز که در هنگام نخستین نمایشش یک کپی از روی اسکورپیون بود با این تفاوت که پیرامون بدنش دود دیده میشد و سریعتر حرکت میکرد. او به طور تصادفی در آغاز مسابقات ظاهر میشد و نشانههایی برای یافتنش در بازی ارائه میکرد، موضوعی که رپتایل در اولین مورتال کمبت وجود داشت.
به بست شرع سلامت گذار بر سوی نوب برست بحر شریعت ز موج هر آشوب
و غالهم زمن فی صرفه نوب
ارد روز هر چیزی نوب خر و آن را به خانه بر.
اسکورپیون تحت فرمان کوان چی به تورنومنت شنگ سونگ وارد شد تا انتقام مرگ خود و خاندانش را از ساب-زیرو(بیهان) بگیرد. او پس از چند مبارزه در نهایت آمادهٔ مبارزه با ساب-زیرو شد. ریدن که تصاویری از آینده را دیده بود، پی برد که نبرد این دو با مرگ ساب-زیرو(بیهان) همراه خواهد بود و ساب-زیرو(بیهان) بعداً به عنوان نوب سایبات احیا خواهد شد. به همین سبب ریدن از اسکورپیون خواست تا تنها به شکست ساب-زیرو رضایت دهد و او را نکشد. درخواست اولیه ریدن با مخالفت اسکورپیون روبرو شد اما ریدن با وعدهای او را راضی کرد. ریدن وعده داد که از خدایان ارشد برای بازیابی شیرای ریو به قلمروی فانیان کمک بخواهد.
دوآغ از وفادارترین مقامات شائول بود. او به فرمان پادشاه در شهر نوب هشتاد و پنج کوهن را از دم تیغ گذراند و از آن میان تنها ابیاتار پسر اخیملک توانست بگریزد و به نزد داوود رفته و داستان را برایش بازگوید.