معنی کلمه نظام الدین عبید زاکانی در دانشنامه اسلامی
«موش و گربه»، همیشه و همه جا «تام و جری» را تداعی نمی کند؛ این سر دنیا و گاهی هم «به رسم هجو شاعرانه»، «سیاست تغلب» را به ذهن متبادر می کند، و آن هنگامی است که نام عبید زاکانی همراهش باشد و از آن میانه، درست آنجا که موشِ سر به خُم فرو نهاده، مست می شود و رجز می خواند که: گربه در پیش من چو سگ باشد ••• گر شود رو به رو به میداناعموماً وقتی از عبید زاکانی یاد می شود، دلالت هایی بر ابعاد نقد اجتماعی او به ذهن متبادر می شود. اما این دلالت ها تا جایی صائب هستند که کلیت اشعار و نوشته های ابیات زاکانی به ابعاد سیاسی و اجتماعی تقلیل نیابد. گویی عبید زاکانی نسبت به برخی از شاعران معاصر و پیش و پس خود، یک بُعد اضافی داشته باشد. او نیز مانند سایر شاعران فارسی در وصف طبیعت و معشوق و شراب شعر سروده است. حتی به بهانه قرار گرفتن در قرون هشتم و نهم، که اوضاع غیرفرهنگی خاصی بر قلمرو ایران، حاکم بود، پا از گلیم ادب فراتر نهاده و در ادبیات، دامن ها دریده است. با این حال می توان، در اشعار و نوشته های او در جستجوی وجوهی از اندیشه سیاسی نیز بود، اما نثر و شعر او حتی آنگاه که بوی سیاسی می دهد، عموماً اندیشه ای اجتماعی است.از این نظر، می توان شعر سیاسی زاکانی را در دو سر طیف «مدح ارباب» و «ذم رعیت» دانست. زاکانی امیدی به «ساختار» جامعه ندارد؛ بلکه آن را فرو پاشیده در «اغیار» می بیند. به نحوی که نوعی «کهنگی اخلاقی» در آن ریشه دوانده است. لذا او این اخلاق کهنه را به طنز «اخلاق اشراف» می داند، چیزی که نه اخلاق است و نه شرف آور است، اما اتصاف به آن، فرد را به جایگاه اشراف «تنزل» می دهد: درست همان سان که در غیر فرهنگ تغلب و رهزنی، شخصیت «متقلب»، شاه می شود و جناب دزد، شریف؛ هجو این وضع، امکان نوعی حیات را برای اندیشمند فراهم می آورد. در مقابل، می توان تجری کرد و گفت او کورسویی از امکان تحول را در «کارگزاران» قدرت و دولت می بیند. مدح شاهان و وزیران، کوپالی است بر تن این شیران بی یال و دم و اشکم، شاید چون شیران عَلَم با «باد مدح» حمله ای کنند و پرچم جامعه هم تکانی خورد. گویی او بر این باور بوده که «مردم بر دین پادشاهانشان هستند.» (الناس علی دین ملوکهم.) ولی دغدغه آن دارد که نکند این نسبت، عوض شده باشد.
زندگی نامه
خواجه نظام الدین (یا نجم الدین) عبیدالله زاکانی قزوینی، شاعر، لطیفه پرداز، نویسنده و منتقد بزرگ قرن هشتم هجری است. متاسفانه اطلاع مبسوط و مفصلی از زندگانی او در دست نیست. اطلاعات ما در این باب منحصر است به معلوماتی که حمدالله مستوفی معاصر عبید و پس از او دولتشاه سمرقندی ذکر کرده اند. حدود تاریخ تولد او ۶۹۰ ق می باشد. البته برخی از پژوهش گران تولد او را حدود سال ۷۱۰ ق دانسته اند. و برخی تولد و وفات وی را (۷۰۰ – ۷۷۱/۷۷۲ ق) می دانند.
صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات ایران، تهران: دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۲۵۳۵، ج۳، ص۹۴۶.
زاکانی که گرفتار عمری دراز می شود (بین هشتاد تا نود سال) عیالیِ و رعیتیِ اربابان مختلفی را تجربه می کند. او در روزگار آشفته و نابسامانی می زیست که آخرین ایلخان مغول (ابوسعید بهادرخان) وفات کرده بود و مدعیان حکومت هر کدام در گوشه ای از ایران برای خود حکومتی تشکیل داده بودند: جلایریان (۸۲۷-۷۳۶) در عراق، چوپانیان (۷۱۸-۷۴۵) در آذربایجان، سلسله طغاتیمور (۸۱۲-۸۳۷) در گرگان، سربداران (۷۸۸-۷۳۸) در سبزوار، مکوک کرد در هرات، آل مظفر در فارس و یزد و اصفهان، اتابکان در شرق و جنوب لرستان و فرزندان اینجو (۷۵۸-۷۰۳) در فارس. حدود پنجاه سال نزاع های خونین برای تثبیت قدرت وجود داشت تا اینکه تیمور گورکانی، بیرون از این منازعات وارد گود شد و آنها را پایان داد.
رشیدی، رشیدی و علی اکبر احمدی دارانی، یادگار عبید زاکانی، تهران: مؤسسه فرهنگی اهل قلم، اول، ۱۳۸۲، ص۴.
...