معنی کلمه نصب العین در لغت نامه دهخدا
فقر کن نصب عین و پیش خسان
رفع قصه مکن نه وقت جر است
به قرینه «رفع» و «جر» آن را مفتوح باید خواند. ( از نشریه دانشکده ادبیات تبریز ).
- نصب العین قرار دادن ؛ در نظر داشتن. پیش چشم داشتن. فراموش نکردن.
- نصب العین کردن ؛ پیش چشم کردن. در نظر داشتن.
نصب العین. [ ن ُ بُل ْ ع َ ] ( ع اِ مرکب ) رجوع به نَصب ُالعَین شود.