معنی کلمه نزو در لغت نامه دهخدا
نزو. [ ن َزْوْ ] ( ع مص ) نزف. رفتن خون کسی. ( ازالمنجد ) ( از اقرب الموارد ). نُزی َ الرجل نزواً؛ نُزِف َ. قال فی النهایة: «یقال : اصابه جرح فنزی منه فمات »، و آن هنگامی است که زخمی بر کسی رسد و خونش روان شود و بازنایستد. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).