نزهتگه. [ ن ُ هََ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) نزهتگاه. تفرج گاه. گردش گاه. آنجا که صفای خاطر و انبساط افزاید. نزهت سرا. نزهت کده. جای نزهت افزا. نزهت ستان. رجوع به نزهتگاه شود : دید نزهتگهی گرانمایه سبز در سبز و سایه در سایه.نظامی.خرامان خسرو و شیرین شب و روز به هرنزهتگهی شاد و دل افروز.نظامی.گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند.حافظ.
معنی کلمه نزهتگه در فرهنگ فارسی
تفرج گاه . گردش گاه . آنجا که صفای خاطر و انبساط افزاید : نزهتگاه . نزهت سرا . نزهت کده . جای نزهت افزا . نزهت ستان .
جملاتی از کاربرد کلمه نزهتگه
از چهرهٔ چرخ برد زنگار نزهتگه خسرو سری ساخت
ز نزهتگه خاک چون نه فلک بطاعت کمر بسته خیل ملک
رغبت نزهتگه میخانه از زاهد مجو جغد را در طبع میل منزل آباد نیست
هر قطره شود بحری و آید به تلاطم این خون شهیدان که به نزهتگه چین ریخت
محدّث عقلا و انیس عشّاقست ندیم خاوت و نزهتگه سلاطینست
گل پژمرده به نزهتگه فردوس مبر روی ناشسته به دیوان سحرگاه مرو