نزاک

معنی کلمه نزاک در لغت نامه دهخدا

نزاک. [ ن َزْ زا ] ( ع ص ) عَیّاب. بسیار عیب کننده. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). مرد سخت عیب کننده مردمان. ( ناظم الاطباء ). عیب کننده. طعنه زننده. ( فرهنگ خطی ). نُزَک. ( المنجد ).

جملاتی از کاربرد کلمه نزاک

سکه‌های این دوره جهات مختلف توسعه را نشان می‌دهد که از یک سو ریشه در نوع‌شناسی قدیمی سکه‌های نزاک دارد و از سوی دیگر به‌طور فزاینده‌ای عناصر سبک سکه‌های ساسانی را دوباره در خود جای می‌دهد و تمایل به استفاده از زبان پهلوی برای کتیبه‌های آنها رانمایان می‌سازد. علاوه بر این، می‌توان تأثیرات مربوط به سکه‌های والیان عرب را در این آثار مشاهده کرد.
در جینیسم، خودکشی بالاترین گونه هیمسا (خشونت) به حساب می‌آید و حرام است. عدم خشونت مهم‌ترین آموزهٔ آیین جین است. گونه‌ای خودکشی با گرسنگی کشیدن در یکی از مذاهب جینی وجود دارد که از آن با عنوان سانثارا یاد می‌شود. طبق کتاب جِین پورشارتا سیدهویرتا، وقتی مرگ نزدیک است، قول و قرار سالخانا با نزاک کردن بدن و آرزوها محقق می‌شود. همچنین در این کتاب آمده که سالخانا خودکشی نیست، چرا که مرتکب آن از همهٔ آرزوها همچون دلبستگی بری می‌شود.