نزادن. [ ن َ دَ ] ( مص منفی ) نزائیدن. نازادن. مقابل زادن. رجوع به زادن شود. || حاصل نشدن. به دست نیامدن : راست گوی و راست جوی واز هوی پرهیز کن کز هوی چیزی نزاد و هم نزاید جز عنا.ناصرخسرو.
جملاتی از کاربرد کلمه نزادن
نیست خوشی فیض درین خاکدان از عدم آباد نزادن خوش است
اگر نزادت زین مام طفل وحدت ذات ازین نزادن دانم چه خواهدت زادن