نرگسین. [ ن َ گ ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به نرگس. چون نرگس. به شکل نرگس : پیش در تو هر شب خاقانی از هوایت دو چشم نرگسین را خونابه بار کرده.خاقانی.رجوع به آنندراج شود.
جملاتی از کاربرد کلمه نرگسین
در بُسدّین دو شَکّر تو معجزِ مسیح در نرگسین دو چشم تو تلبیس اهرمن
بیگانه گشت خواهم از آن چشم نرگسین اکنون که باغ گردد با نرگس آشنا
سرم بیدولتست، ار نه ز پایت کی شدی خالی؟ که حور نرگسین چشمی و ماه عنبرین خالی
تاکه چشم نرگسین را برگشاد بر همه جانها کمین را برگشاد
وز بکا شد چشم نرگس نرگسین غم قرین باز آمد اربعین
دو چشم نرگسین مانند بادام ولی در راه معنی او بده دام
پشت در تو هر شب خاقانی از هوایت دو چشم نرگسین را خونابه بار کرده
شد بریده گیسوان مشکبیز چشم های نرگسین شد اشکریز
در آن نرگسین حرف کان باغ داشت مگو زاغ کاو مُهر مازاغ داشت