نرم دست

معنی کلمه نرم دست در لغت نامه دهخدا

نرم دست. [ ن َ دَ ] ( اِ مرکب ) نوعی از پارچه و جامه تنک و ملایم است که آن را به شیرازی نرمه گویند. ( برهان قاطع ) ( از فرهنگ نظام ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جامه و پارچه تنک نازکی است که نرمه هم گویند. ( فرهنگ خطی ) :
چو دال شرب سفید است و نرم دست بنفش
بیا بنفشه و نرگس به گلستان بنگر.نظام قاری.نرم دستی که به هجرانش شب اندر روزم
تافته روز من و مانده به عشقش افکار.نظام قاری.

معنی کلمه نرم دست در فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی پارچه تنگ وملایم نرمه .

جملاتی از کاربرد کلمه نرم دست

مواد پیروالکتریک عمدتاً سخت و کریستالی هستند، با این وجود می‌توان با استفاده از الکترودها، به پیروالکتریک‌های نرم دست یافت.
یک دانه‌وار آبلهٔ دل نکرد نرم دست آسیای سودن دست ندامتم
مواد پیروالکتریک عمدتاً سخت و بلوری هستند، با این وجود می‌توان با استفاده از الکترودها، به پیروالکتریک‌های نرم دست یافت.