نرش. [ ن َ ] ( ع مص ) به دست گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). عن ابن درید. و عندی [ مجدالدین ] انه تصحیف اذ لیس فی کلامهم راء قبلها نون. ( از منتهی الارب ). ابن درید آورده و گوید درستش نمیدانم. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) جای روییدن عرفط. ( ناظم الاطباء ). گفته اند که این کلمه تصحیف شده ، به معنی اول فرش بود و به معنی دویم نَوْش. ( از ناظم الاطباء ).
معنی کلمه نرش در فرهنگ فارسی
بدست گرفتن یا جای روئیدن عرفط است .
جملاتی از کاربرد کلمه نرش
ناوکی زن بر آهوی ساده که شود ماده نر نرش ماده
در معرکه مردی که ازو کار آید با شیر نرش پنجهزدن عار آید
زهر ماده ای نرش فاضلتر آید در اعدای تو ماده فاظلتر از نر