ندیدن. [ ن َ دی دَ ] ( مص منفی )نادیدن. مقابل دیدن. رجوع به دیدن شود : یک دیدن از برای ندیدن بود ضرور هرچند روی مردم دنیا ندیدنی است.صائب.
معنی کلمه ندیدن در فرهنگ فارسی
نادیدن مقابل دیدن .
جملاتی از کاربرد کلمه ندیدن
یک دیدن از برای ندیدن بود ضرور هر چند روی مردم دنیا ندیدنی است
شعر «تا ماه و برگشت» دربارهٔ زنی نوشته شده که در تلاش است کسی را پیدا کند تا او را با تمام معایبش دوست داشته باشد. او برای لطمه ندیدن احساساتش از جهان بیرحم و ناعادل به دنیایی خیالی پناه بردهاست.
و چون گران بار است آن رهی، کش ندیدن دعوی است و بدیدن شکوی است؟
"در طی این سالها روزی ده ساعت کار کردم، ولی نه ده ساعت هفتهای پنج روز، بلکه ده ساعت هفتهای هفت روز، یعنی شنبه و آدینه و عید و عزا همیشه در کار بودم و طبیعی است که این کارِ مدام، خستگی و بیماری میآورد و بعضی محرومیتها را به دنبال خواهد داشت. بزرگترین محرومیت در میانِ خانواده زیستن و خانواده را ندیدن بود. بزرگترین محرومیت این بود که بزرگ شدنِ بچهها را ندیدم. ولی با همه این احوال، این سالها برایم سالهای لذت هم بود."
هرچه دیدیم درین باغ، ندیدن به بود هر گل تازه که چیدیم نچیدن به بود
پیر طریقت گفت: سبب ندیدن جهلست اما با سبب بماندن شرکست، بهشت در میان ندیدن بی شرعی است اما با بهشت بماندن دون همّتی است، از روی شریعت اگر کسی در غاری نشیند که راه گذر خلق بر وی نبود و آنجا گیاه نبود گوید توکّل میکنم این حرامست که وی در هلاک خویش شده و سنّت حق سبحانه و تعالی در کار اقسام و ارزاق خلق بندانسته.
از مردمک دیده بباید آموخت دیدن همه کس را و ندیدن خود را
شاعر (محمدتقی بهار) علّت ابر پوش بودن قلّهٔ دماوند را برای ندیدن او بیان کردهاست.
جهل سررشته نظاره ربود از دستم ورنه عیب و هنر خلق ندیدن به بود
مردم همه زدید پری در جنون و من دیوانه از ندیدن ماه پریوشم
این شبستان به چراغان هوس یمن نداشت که به صد چشم همان داغ ندیدن رفتم
دانهٔ سبحه به زنار کشیدن آموز گر نگاه تو دو بین است ندیدن آموز
هر چند بهترین خوشیهاست دیدنت از دیدنت، ندیدن اغیار خوشترست
آنها معتقدند که جانوران دارای حقوق قانونی و اخلاقی معینی هستند که شامل حق آسیب و آزار ندیدن نیز میگردد.