ندان

معنی کلمه ندان در لغت نامه دهخدا

ندان. [ن َ ] ( نف مرکب ) ندانا. نداننده. ناداننده. نادان.

معنی کلمه ندان در فرهنگ فارسی

ندانا نداننده

جملاتی از کاربرد کلمه ندان

ز دوزخ ندان جاودان رستگار کسی را که این باشدش کردگار
کیست او هر ندان بر نشناس فرق ناکرده فربهی ز آماس
قدر از کلک تو انگشت بد ندان بر دست که چون تو کس به سر سرّ قضا می نرود
تا می نخوری، قد رخ زرد ندانی ؛ تا جان ندهی، فایده ی درد ندان ی
حقیقت جان ذاتم بیگمانست یقین خود را در این صورت ندان است
اشکال بعلجب همه در یکدیگر زده کس در جهان ندان که غرض در میانه چیست