نتوب

معنی کلمه نتوب در لغت نامه دهخدا

نتوب. [ ن ُ ] ( ع مص ) برآمدن پستان. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). نهد. ( از اقرب الموارد ). || بلند گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). نتاء. ( از اقرب الموارد ). از جای برخاستن. ( تاج المصادر بیهقی ).

معنی کلمه نتوب در فرهنگ فارسی

بر آمدن پستان از جای بر خاستن یا بلند گردیدن .

جملاتی از کاربرد کلمه نتوب

پس فرمان آمد بموسی از حق جلّ جلاله و عمّ نواله: رو بآن تل ریگ عظیم در آن صحرا که آن را عین الشمس گویند، و عصا در آن زن تا عجائب بینی. موسی رفت و عصا بر آن تل ریگ زد چندان قمّل از آن ریگ برخاست که زمین و در و دیوار پوشیده گشت. درآمدند و هر چه دیدند پاک بخوردند، و در مردمان ایشان افتادند موی ایشان میخوردند و پوست ایشان میکندند، تا بر سرهاشان مویی نماند و نه بر روی و نه ابرو و نه مژگان چشم، و یکی از ایشان چون خواست که لقمه‌ای در دهن نهد تا بدهن رسیده بودی هزاران قمّل در آن افتاده، و هم چنان در دهن می‌افتادند. یک هفته درین بلا و عذاب بماندند، و آن گه بنالیدند بموسی که: انّا نتوب و لا نعود. این یک بار از کفر باز گردیم و توبه کنیم و نیز شوخی نکنیم. موسی دعا کرد تا ربّ العزّة آن عذاب از ایشان برداشت، و آن قمّل همه بیکبار مرده گشتند، و بادی عظیم برآمد و آن زمین از ایشان پاک کرد. فرعونیان هم چنان بسر عمل خبیث خود باز شدند و گفتند: عظیم جادویی که موسی است که از میان ریگ جانوران و خورندگان بیرون می‌آرد.