نایزه

معنی کلمه نایزه در لغت نامه دهخدا

نایزه. [ زَ / زِ ] ( اِ مصغر ) نایژه. ( ناظم الاطباء ). از نای ( قصب ) + یزه ( صورتی از ایزه ، علامت تصغیر ). نایچه. نای خرد. ( یادداشت مؤلف ). || نی باریک مجوف که جولاهان ماشوره سازند. ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). || چوب مجوف. انبانچه. محقنه. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) || لوله. مبزله. نایژه. ( یادداشت مؤلف ): بلبل الکوز؛ نایزه آن ( کوزه ) که از آن آب میریزد. رجوع به نایزه شود. || آب چکیدن. ( فرهنگ اسدی ) ( اوبهی ). || مجازاً، اشک. ( یادداشت مؤلف ) :
نه از خواب و از خورد بودش مزه
نه بگسست از چشم او نایزه.عنصری ( از اسدی ).

معنی کلمه نایزه در فرهنگ فارسی

۱ - نای خردنایچه .۲ - نی باریک مجوف که جولاهگان ماشوره سازند.انباچه . ۴ - لوله ای که از آن آب ریزدنایژه . ۵ - اشک : نه ازخواب وازخوردبودش مزه نه بگسست ازچشم اونایزه . ( عنصری .لفا.اق ۵٠۹ ) توضیح درلغت فرس وبتقلیدوی دیگران نایزه رادراین بیت عنصری بمعنی [ آب چکیدن ] گرفته اندولی مرحوم دهخدا آنرابمعنی [ اشک ] دانسته وصحیح می نماید.

جملاتی از کاربرد کلمه نایزه

همچنین هر پنج حس چون نایزه بر مراد و امر دل شد جایزه