ناگزیران. [ گ ُ ] ( نف مرکب ) صفت فاعلی از اصل «گزیر» و مصدر «گزیریدن ». ( سبک شناسی ج 2 ص 370 ). آنچه که از آن گزیری نیست. لابدمنه.لازم. واجب. ضروری. دربایست : که امروز سوری ناگزیران این دولت است و مدت این دولت به آخر رسیده. ( تاریخ بیهقی ص 83 ).
جملاتی از کاربرد کلمه ناگزیران
ور ره دین و شریعت ناگزیران بایدت چون رسن گرمی چه داری سر به چنبر داشتن