معنی کلمه ناگزیده در لغت نامه دهخدا ناگزیده. [ گ ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) غیرمرجح. ناپسندیده. پسندناشده. نگزیده. گزیده ناشده. انتخاب ناشده. مطرود. مقابل گزیده. رجوع به گزیده و برگزیده شود.ناگزیده. [ گ َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) نیش ناخورده. نگزیده. غیرملدوغ. مقابل گزیده. رجوع به گزیده شود.
جملاتی از کاربرد کلمه ناگزیده مگشای لب به خنده و کوتاه دار دست در عالمی که دست و لب ناگزیده نیست آفتابی هلالْ غبغبِ او رطبی، ناگزیده کس لب او شوق ثنای تو کرد غارت هوشم می نشناسم ز ناگزیده گزین را