ناکردن

معنی کلمه ناکردن در لغت نامه دهخدا

ناکردن. [ ک َ دَ ] ( مص منفی ) نکردن. مقابل کردن. رجوع به کردن شود.

معنی کلمه ناکردن در فرهنگ فارسی

نکردن . مقابل کردن

جملاتی از کاربرد کلمه ناکردن

ترک کن کاری که آن کردی نخست کردن و ناکردن این باشد درست
تا طبع دون نسازد مغرور اختیارت ناکردن است اولی کاری که می‌توانی
فرض ورزید و سنت آموزید عذر ناکردن از کسل منهید
بارها دادم قرار شکوه ناکردن ز یار غیرت دیدن به اغیارش، مرا بی‌تاب کرد
ابن عطا گوید صبر ایستادن بود با بلا بحسن ادب و هم او گوید فانی گشتن بود اندر بلوی و اظهار ناکردن شکوی.