معنی کلمه ناکامگار در لغت نامه دهخدا ناکامگار. ( ص مرکب ) مقابل کامگار. ناکام. ناکامروا. ناکامیاب.- ناکامگار کردن : پر کام و آرزو دل بیچاره مراناکامگار کرد دل کامگار او.فرخی.