معنی کلمه ناوردن در لغت نامه دهخدا ناوردن. [ وَ دَ ] ( مص منفی ) نیاوردن. ناآوردن. مقابل آوردن. رجوع به آوردن شود : رطب ناورد چوب خرزهره بارچو تخم افکنی بر همان چشم دار.سعدی.
جملاتی از کاربرد کلمه ناوردن سر فرو ناوردن از امید بر چتر ملوک بر در فقر و فنا امیدواری داشتن مروت نیست از پروانه ما یاد ناوردن در آن محفل که باشد هر سپندی آتشین رویی که از کودکان توام شرمسار ز ناوردن آب شیرین گوار