ناوردخواه. [ وَ خوا / خا ] ( نف مرکب ) مشتاق جنگ و جدال. آرزومند پیکار. ( ناظم الاطباء ). ناوردجو. جنگی. مبارز. جنگجو. جنگاور. نبرده : به شبگیر چون من به آوردگاه روَم پیش آن ترک ناوردخواه.فردوسی.
جملاتی از کاربرد کلمه ناوردخواه
از آن سو سواران ناوردخواه برفتند تازان به نزدیک شاه