نان پخته

معنی کلمه نان پخته در لغت نامه دهخدا

نان پخته. [ ن ِ پ ُ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نان ساخته شده و آماده. ( ناظم الاطباء ). || گنج بی رنج. غنیمت بارده. ( یادداشت مؤلف ) :
ز احداث فسق تو مر این و آن را [ شحنه و محتسب را ]
زهی نان پخته زهی گاو زاده.سوزنی.

معنی کلمه نان پخته در فرهنگ فارسی

نان ساخته شده و آماده

جملاتی از کاربرد کلمه نان پخته

ز آتش ار نگریزی تمام پخته شوی چو نان پخته رئیس و عزیز خوان باشی
طمع خام را زدم دامن آتشش سوخت نان پخته من
دانه آرد نان پخته با ادام نطفه آرد اسب زرین با لگام
باستان شناسان فرانسوی و ایتالیایی نان پخته شده با قدمت ۷۰۰۰ سال را در ساردینیا یافته‌اند. غذاهایی مانند پیتزا از دوران باستان تهیه می‌شده‌اند. اسناد حاکی از این است که مواد مختلفی برای ایجاد طعم به نان اضافه می‌شده‌است.
فاطمه (ع) پاره ای نان در دست داشت. در پیش رسول (ص) آمد و گفت، «این چیست؟» گفت، «این یک قرص نان پخته بودم، نخواستم که بی تو بخورم». رسول (ص) گفت، «از سه روز با این پیشین طعام است که اندر شکم پدر تو خواهد رسید».