نان حلال

معنی کلمه نان حلال در لغت نامه دهخدا

نان حلال. [ ن ِ ح َ ] ( ترکیب وصفی ، اِمرکب ) قوتی که به کسب و زراعت به دست آورند. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( آنندراج ). نانی که از ممر مشروع به دست آید. قوت و معاشی که از طریق کسب حلال و مشروع تحصیل شود. || طاعت و عبادت. زهد و تقوی. ( از ناظم الاطباء ) ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ).

معنی کلمه نان حلال در فرهنگ فارسی

قوتی که به کسب و زراعت بدست آورند

جملاتی از کاربرد کلمه نان حلال

عابدی گفت: اگر یک قرص نان حلال بدست آورم، بسوزانمش و گردش کنم تا بیماری خویش با آن درمان سازم.
بی شبهه باده نوش که قاضی همی برد ز آب حرام قیمت نان حلال را
کاسه گو آب حرامت کن به مخموران سبیل سفره پنهان می کند نان حلال خویشتن
زاید از نان حلال اندر دهان میل خدمت، عزم رفتن از جهان