نامیدی

معنی کلمه نامیدی در لغت نامه دهخدا

نامیدی. ( حامص مرکب ) ناامیدی. نومیدی. یأس. ناامیدواری : چندین آژنگ نامیدی را در پیشانی مه آرید، آن چوب خشک اگر آژنگ نامیدی ها پرده بر پرده بر پوست او افتاده است ، اما چون فصل بهار می آید تازگیش میدهیم. ( کتاب المعارف ).

جملاتی از کاربرد کلمه نامیدی

تا سگ خویشتنم نامیدی یزک بام و درت میدارم
خودکشی شامل گونه‌های دیگری نیز هست که در آن فرد، صرفاً از سر بیماری روانی یا نامیدی و احساس شکست اقدام به گرفتن جان خود یا دیگران نمی‌کند؛ بلکه ممکن است فرد مورد شستشوی مغزی توسط افراد سودجو و با وعده‌های توخالی قرار گیرد و دست به خودکشی آگاهانه برای رسیدن به اهدافی نامشخص بزند. گاهی فرد با کشتن خود در واقع می‌خواهد اعتراضش به موضوعی را به شدیدترین حالت بیان کند. گاهی فرد، برای اهداف نظامی اقدام به خودکشی یا خود-دیگرکشی می‌نماید. نمونه این گونه رفتار را می‌توان در کامیکازی‌های ژاپنی مشاهده کرد. خودکشی اغلب به عنوان یک فاجعه بزرگ برای خانواده‌ها، بستگان و سایر حامیان نزدیک دیده می‌شود و تقریباً در سرتاسر دنیا به آن نگاهی منفی می‌شود.
به نامیدی ما، رحمی‌، ای دلیل فنا! که آشیان هوسیم ودرین چمن جا نیست
گاهی اوقات، توانایی انجام یک عمل ساده در جهت تخلیه هیجانات یک فرد_ که شامل بیان کردن آن‌ها نزد یک شنونده با درک و توجه بالا است، کفایت می‌کند تا به نامیدی فرد بهبود بخشیده و او را قادر سازد تا ذهنیت حل مسئله را در خود تقویت کرده و بتواند بهتر از عهده حل مشکل فردی خود که آسیب‌رسان به کارش است، نیز بر آید. رهیافت غیر دستوری، از جمله روش‌های مؤثر در دسترس مدیرها برای مواجه با مشکلات و نا امیدی‌های زیردستان و همکاران می‌باشد.
در پایان تابستان ۱۹۳۰ نیروی هوایی ترکیه به وسیله ۱۰۰ جت جنگی مواضع کردها را در اطراف کوه آرارات از همه جهات بمباران کرد.به گفته ژنرال احسان نوری، برتری نظامی نیروی هوایی ترکیه باعث بدخلقی کردها و منجر به نامیدی نیروهای کرد شد.
آن کف خاکی که نامیدی وطن اینکه گوئی مصر و ایران و یمن