نامه سیه
معنی کلمه نامه سیه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه نامه سیه
از نامه سیه کردن خود شرمت باد چون موی سیه سپید دیدی، بس کن
ور بد او دی خام و زشت و در ضلال چون عزا نامه سیه یابد شمال
چو خامه نامه سیه می کنم بدان سو دا که زلف دلکش مشکین خطی به دست آرم
قیامتست بخوبی رخت که در وی زلف بجرم زیر بری نامه سیه دارد
خالش به جای خویش گرفتم نشسته بود بیگانه خط نامه سیه را که خوانده بود
سیل سرشکم چکید و نامه سیه شد آه که مجبورم اختیار ندارم
از پی نامی که مبادش امید، نامه سیه کردی و دیده سپید!
سعدیا تا کی ازین نامه سیه کردن؟ بس که قلم را به سر از دست تو سودا برخاست
ز نامه سیه خویش نیستم نومید امید بیش به ابر سیاه می دارند
گرچه گنه کردهام، نامه سیه کردهام مدح تو شه کردهام مایه روز جزا