نامقبولی

معنی کلمه نامقبولی در لغت نامه دهخدا

نامقبولی. [ م َ ] ( حامص مرکب )مقبول نبودن. نامقبول بودن. رجوع به نامقبول شود.

جملاتی از کاربرد کلمه نامقبولی

و آن فضلهٔ پلید که از معدنِ پاک‌زاد ، این داغِ نامقبولی بر ناصیهٔ او نهادند ، اِنَّهُ لَیسَ مِن اَهلِکَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صَالِحٍ . پس بدانستیم که مجرّدِ نسب علّتِ بزرگی و پادشاهی نیست والّا حسبِ ذاتی وجوداً و عدماً مکمّل و منقّص آن نتواند بود و فرع چنان آید که مفخرِ اصل را شاید.