نامعتدل

معنی کلمه نامعتدل در لغت نامه دهخدا

نامعتدل. [ م ُ ت َ دِ ] ( ص مرکب ) چیزی که معتدل نباشد و زیاده از اندازه بود. ( ناظم الاطباء ). نه به اندازه. بی تناسب. نامتناسب : و خلطهای نامعتدل را اندر تن معتدل گرداند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || ناملایم. مقابل معتدل. || ناگوار. نامطبوع که طبع نه پسندد : چون برنج بی شکر طعم ناتمام بود و غذای نامعتدل باشد. ( سندبادنامه ص 130 ).

جملاتی از کاربرد کلمه نامعتدل

تشخیص بیماری در طب سنتی با در نظر گرفتن مزاج اعضا و مزاج بیمار، فصل، معاینه وضعیت روانی مراجع یا بیمار و … انجام می‌گیرد. در بیماری‌های مزمن، شغل بیمار، بیماری‌های والدین نیز تحت بررسی قرار می‌گیرد. بیماری با نشانی‌هایی که ناشی از نامعتدل بودن است، خود را نشان می‌دهد. جستجوی این علایم بسته به شکایت بیمار از بیماری خود، باید در مسیر بی‌اعتدالی‌های موجود باشد. دقت و تیزبینی پزشک قسمت اصلی تشخیص را عهده‌دار است. شرح مراحل بیماری باعث شناخت مسیر بازیابی صحت است.
آن‌که دارد در تموز و دی جهان نامعتدل در بهار و در خزان دارد جهان بر اعتدال