نامصمم

معنی کلمه نامصمم در لغت نامه دهخدا

نامصمم. [ م ُ ص َم ْ م َ ] ( ص مرکب ) بی تصمیم. غیرعازم. که مصمم در اجرای کاری نیست. بی اراده.

جملاتی از کاربرد کلمه نامصمم

«اندیشهٔ سرگردان در دل‌های راهنمایان مردد، همچون آنان‌اند که بهت‌زده، مانند مردم کور و کرند: جماعتی نامصمم که در نگاه ایشان یک چیز و غیر آن، هم هستند و هم نیستند، و همه چیز در جهت متضاد می‌جنبد.»