نامسلمانی

معنی کلمه نامسلمانی در لغت نامه دهخدا

نامسلمانی. [ م ُ س َ ] ( حامص مرکب ) مسلمان نبودن. بر دین اسلام نبودن. || بی رحمی. بی انصافی. سنگدلی. قساوت. سخت دلی. رحم و مروت و انصاف نداشتن.

معنی کلمه نامسلمانی در فرهنگ فارسی

۱- بردین اسلام نبودنکافری.۲ - قساوت سنگدلی بی رحمی مقابل مسلمانی .

جملاتی از کاربرد کلمه نامسلمانی

کفر زلف نامسلمانی دل و دینم ربود زاهدا چندین چه گویی از مسلمانی ما
جور کردی سالها چون کافران بهر رحمت نامسلمانی هنوز
زبان تاتی به گونه گسترده در شرق قفقاز جنوبی استفاده می‌شده‌است. این موضوع با این روش اثبات شده‌است که تا سدهٔ ۲۰ میلادی حتی از سوی گروهای نامسلمانی چون یهودی‌های کوهنشین، بخشی از ارمنیان و اودیان نیز بکار می‌رفته‌است. این واقعیت مایهٔ این راستی‌انگاری شده‌است که یهودیان کوهیِ تاتی‌زبان و تاتی‌زبانان ارمنی (مسیحی) یک قوم هستند که دین‌های نایکسان دارند.
ز عشق نامسلمانی شده غرق صف مژگان و چشم کافرش بین
تو مسلمانی به اسم و نامسلمانی به فعل گر مسلمانی چنین باشد عفاالله کافری
چه داند رخنه اسلام بستن نامسلمانی که افتد رخنه در اسلام اگر خوانی مسلمانش
هندوی آتش پرست کافر زلفت مقیم خون خلقی می خورد از نامسلمانی که هست
من که روی از هر دو عالم در تو بت آورده ام گر تو روی از من بتابی نامسلمانی بود
مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلمانی ازین دیوانه بدمستی و بدخویی و نادانی
سجده بت گرچه باشد نامسلمانی مرا چون کنم چون این نوشت ایزد به پیشانی مرا
از جفا کافر مبیناد آنچه با من می کند نامسلمانی که پندارد مسلمان نیستم