نامحکم

معنی کلمه نامحکم در لغت نامه دهخدا

نامحکم. [ م ُ ک َ ] ( ص مرکب ) سست. نااستوار :
نخست اندیشه کن آنگاه گفتار
که نامحکم بود بی اصل دیوار.سعدی.

معنی کلمه نامحکم در فرهنگ فارسی

( صفت ) سست نا استوار: نخست اندیشه کن آنگاه گفتار که نامحکم بود بی اصل دیوار . ( سعدی )

جملاتی از کاربرد کلمه نامحکم

رفتم که بنای عمر نامحکم بود وین تیره سرای، سخت نامحرم بود
صحبت محکم ما را چو قضا باطل کرد چه خطر دارد پس صحبت نامحکم دل
بی محبت زندگی ماتم همه کاروبارش زشت و نامحکم همه
آن صبر که حامی منست از غم تو مویی نبرد ز عهد نامحکم تو
نخسبد هیچ صاحب خانه آرام چو در نامحکم و کوته بود بام