معنی کلمه نام نهادن در لغت نامه دهخدا
که خضرا نهادند نامش ردان
همان تازیان نامور بخردان.فردوسی.نام نهی اهل علم و حکمت را
رافضی و قرمطی و معتزلی.ناصرخسرو.گر حور و آفتاب نهم نام تو رواست
کاندر کنار حوری و اندر بر آفتاب.انوری.|| نام باقی گذاشتن. شهرت نیک یافتن. نام نیک و ذکر خیر از خودبجا گذاشتن.