ناله گر
معنی کلمه ناله گر در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه ناله گر
از سنگ خاره چشمه خونین روان شود فریاد و ناله گر من شیدا برآورم
لب از خون تر کنم گر ساغری نیست خوشم با ناله گر رامشگری نیست
دلآزادان چه محرومند از فیض گرفتاری بیا این ناله گر خواهی ز مرغان حرم بشنو
بلبلان چون برگ گل از آشیان می ریختند رخصت یک ناله گر از باغبان می یافتم
نکند ناله گر از درد صغیر این نه عجب دم از آن بسته که او را بجهان همدم نیست
داغ اگر حلقه زند ساغر صهبای دل است ناله گر بال کشد گردن مینای دل است
ای دل از این ناله گر تاثیر میخواهی ندارد با دمی زان لعتب کشمیر میخواهی ندارد
زبس شکستم در سینه ناله گر به غلط نفس برآرم خود هم نمیکنم باور
لذّت گرفتة غم ناکامی ترا رحم است، ناله گر به اثر آشنا شود