ناقص کردن

معنی کلمه ناقص کردن در لغت نامه دهخدا

ناقص کردن. [ ق ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ناقص کردن کسی را. در تداول ، با زدن ، عضوی از او چون دست یا پا یا چشم را تباه کردن. ( یادداشت مؤلف ). || کم کردن. کوچک کردن. کاستن :
درشتی نگیرد خردمند پیش
نه نرمی که ناقص کند قدر خویش.سعدی.کمال است در نفس انسان سخن
تو خود را به گفتار ناقص مکن.سعدی.

معنی کلمه ناقص کردن در فرهنگ فارسی

(مصدر ) ازتمامیت انداختن .۲ - کم کردن کاستن : درشتی نگیرد خردمند پیش نه نرمی که ناقص کن دقدر خویش . ( سعدی لغ. ) ۳ - عضوکسی (ماننددست پاچشم وغیره ) را بوسیله کتک زدن تباه کردن .

جملاتی از کاربرد کلمه ناقص کردن

هفت مرد در ۲۷ ژوئیه ۲۰۰۹ در نزدیکی رالی، کارولینای شمالی دستگیر و به اتهام شرکت در یک توطئه برای انجام «جهاد خشونت‌آمیز» در خارج از ایالات متحده تحت پیگرد قرار گرفتند. فرد هشتم در دادخواست پروندهٔ قضایی گفته شد در پاکستان بوده و دستگیر نشده‌است. رهبر ادعایی این گروه، دانیل پاتریک بویید، متهم به استخدام هفت تن دیگر از جمله دو تن از پسرانش شده بود تا به توافق برسند که «برای پیشبرد جهاد خشونت‌آمیز، از جمله حمایت و مشارکت در فعالیت‌های تروریستی در خارج از کشور و انجام اقدامات قتل، آدم‌ربایی یا دست زدن به ناقص کردن افراد خارج از کشور عمل کنند.»