ناقبول

معنی کلمه ناقبول در لغت نامه دهخدا

ناقبول. [ ق َ ] ( ص مرکب ) پذیرفته ناشده. قبول ناشده. نامقبول. مردود. ( از ناظم الاطباء ). نامقبول. ناپسندیده. ( آنندراج ). || نفرت و کراهت داشته شده. ( ناظم الاطباء ). || ( ق مرکب ) قبول نکرده. ناپذیرفته. پیش از آنکه قبول کنند :
خریداران که در بازار نازند
غلامان ناقبول آزاد سازند.حکیم زلالی ( از آنندراج ).

جملاتی از کاربرد کلمه ناقبول

ثنای ناقبول من به تو حالی بدان ماند که زالی بیع یوسف را به‌کف مشتی رسن دارد
از دینی اکتفا به تمتع کن و بمان کین ناقبول قابل عقد دوام نیست
یعنی ای بی‌رحم قوم ناقبول تشنه‌لب کشتید فرزند بتول
لیک دعوت واردست از کردگار با قبول و ناقبول او را چه کار