نافرسوده

معنی کلمه نافرسوده در لغت نامه دهخدا

نافرسوده. [ ف َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) فرسوده ناشده. || نو. غیرمستعمل. رجوع به فرسوده شود.

جملاتی از کاربرد کلمه نافرسوده

گفت اللَّه را صد رحمت است که از آن صد یکی فرو فرستاد در هفت آسمان و در هفت زمین، بآن یک رحمت بر خلق می‌بخشاید و خلق بآن بر یکدیگر می‌بخشایند، و نود و نه رحمت بنزدیک خود میدارد، تا روز رستاخیز آن یک رحمت را و از نگرد، و آن را نافرسوده یابد و ناکاسته، آن را به نود و نه باز آرد تا صد تمام کند، و انبازان از مؤمن و از کند و آن بریشان ریزد، پس درنگر تا مؤمن درین گیتی وا چندین انبازان از صد یکی در دل و دین و دنیا چه یافت، اعتبار گیر و قیاس کن که فردا بی انبازان از صد چه یابد.
از آن بر خویش می‌بالم که چشم مشتری کور است متاع عشق نافرسوده ماند از کم‌روایی‌ها
گفت جامی فکرت بیهوده چند سودن این کلک نافرسوده چند