ناشکری

معنی کلمه ناشکری در لغت نامه دهخدا

ناشکری. [ ش ُ ] ( حامص مرکب ) ناسپاسی. ( ناظم الاطباء ). حق ناشناسی.شکر نعمت نگزاردن. کفران ورزیدن. کافرنعمتی کردن.
- ناشکری حق ؛ کفران نعمت خداوند. شکر و سپاس خداوندی بجا نیاوردن :
ز نافرمانی و ناشکری حق
هزاران عید و یک قربان ندارد.عرفی ( از آنندراج ).

معنی کلمه ناشکری در فرهنگ عمید

ناسپاسی.

معنی کلمه ناشکری در فرهنگ فارسی

ناسپاسی حق نشناسی .

جملاتی از کاربرد کلمه ناشکری

برخی از نژادهای چینی هم گوشت گاو را نمی‌خورد چرا که عقیده دارند خوردن حیوانی که در کشاورزی بسیار مفید است، کار نادرستی است. برخی چینی‌های بودایی هم گرچه خوردن گوشت گاو را تابو نمی‌دانند ولی این کار را نکوهش می‌کنند. بودائیان سریلانکا اما خوردن گوشت گاو را تابو می‌دانند چون معتقدند اگر حیوانی که با شیر و نیروی کاری‌اش زندگی قوم سینهالی را تأمین می‌کند، را بکشند و بخورند، ناشکری است.