ناخوش احوال

معنی کلمه ناخوش احوال در لغت نامه دهخدا

ناخوش احوال. [ خوَش ْ / خُش ْ اَ ] ( ص مرکب ) بیمار. ناسالم. مریض. بدحال. که سالم و سر حال نیست. که نقاهت دارد.

معنی کلمه ناخوش احوال در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه کسالت و نقاهت دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه ناخوش احوال

پس از امضاء اعلامیهٔ استقلال، توماس لینچ ناخوش احوال به همراه پدر بیمارش راهی خانه شد. پدرش در مسیر کارولینای جنوبی، برای بار دوم دچار سکته شد و در دسامبر ۱۷۷۶ در آناپولیس، مریلند درگذشت. توماس لینچ جونیور در اوایل سال ۱۷۷۷ بازنشسته شد.
سیف پور فاطمی، برادر حسین فاطمی در خصوص نحوه اعدام وی می‌گوید «حسین را وقتی برای اعدام بردند که بسیار ناخوش احوال و بیمار بود. او را برای اجرای حکم با برانکارد و در حال تب بردند و نعمت‌الله نصیری و تیمور بختیار با شلیک سه گلوله او را از بین بردند».