ناجد

معنی کلمه ناجد در لغت نامه دهخدا

ناجد. [ ج ِ ] ( ع ص ) اسم فاعل از نجد. || غالب. || یاری دهنده. || واضح کننده. روشن کننده. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). ج ، نواجد. || کندخاطر. نادان. کم هوش. ( ناظم الاطباء ). || آن که در زبان وی لکنت باشد. ( ناظم الاطباء ). ج ، نواجد. اما ناجد به این معنی در کتب دسترس ما دیده نشد.

جملاتی از کاربرد کلمه ناجد

تقی‌الدین، عبدالله بن علی سروجی (۱۲۲۹ - ۱۲۹۴م) (نسب: عبدالله بن علی بن مُنجِد بن ناجد بن برکات) صوفی و شاعر شامی در سدهٔ هفتم هجری بود که بیشتر در مصر زیست. او زبان و ادبیات عربی و دیگر علوم ادبی را آموخت اما سلوک تصوف براو چیره شد. او به زیبادوستی همراه عفت روی آورد، شعرهایش نیز صوفیانه توصیف شده‌است.