میلامیل

معنی کلمه میلامیل در لغت نامه دهخدا

میلامیل. ( ق مرکب ) میل تا میل و از میل به میل. ( ناظم الاطباء ). میل به میل. ( آنندراج ). میل تا میل و میل در میل و میل اندرمیل. ( برهان ). میلها ضربدر میلها. ( یادداشت مؤلف ).کنایه است از مسافت بسیار. عرصه فراخ :
بید را سایه ای است میلامیل
جوی را دیده ای است مالامال.ابوالفرج رونی.|| قدم به قدم و پی در پی و پیوسته و علی التوالی. ( ناظم الاطباء ). پی در پی و متواتر. ( برهان ). || همه و همگی و جمیع. ( ناظم الاطباء ). همه و جمیع. ( برهان ). || درهم آمیخته و ممزوج. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه میلامیل در فرهنگ عمید

پهناور.

جملاتی از کاربرد کلمه میلامیل

گر بگردی همه آفاق جهان میلامیل یابی از موهبتش وقت سخا مالامال
دشتی آید ز درد دل میلامیل طشتی آید ز خون دل مالامال
شبی که منزل شادی دروست میلامیل شبی که جام سعادت در اوست مالامال
توپ‌ها بینی بگشاده دهان میلامیل دشت‌ها بینی‌، ز انبوه حشر مالامال
بباید از غم و انده ‌گریخت میلامیل می دو ساله به پیمانه ریخت مالامال