میدان باقی مانده

معنی کلمه میدان باقی مانده در فرهنگستان زبان و ادب

{residual field} [فیزیک] میدان مغناطیسی برجای مانده در هستۀ آهنی پس از قطع جریان مولد میدان

جملاتی از کاربرد کلمه میدان باقی مانده

کابیلدو سند را پذیرفت و به بالکن رفتند تا آن را مستقیماً به مردم ارائه دهند اما به دلیل دیر وقت شدن و وضعیت جوی، فقط تعداد معدودی در میدان باقی مانده بودند. لیوا ادعای نمایندگان باقی مانده برای صحبت از طرف مردم را به سخره گرفت. طاقت عدهٔ معدودی که هنوز در میدان، بارش باران را تحمل می‌کردند، طاق شد. بروتی تأخیرهای بعدی را نپذیرفت و تهدید کرد که مردم را برای به دست گرفتن اسلحه فرا خواهد خواند. چشم‌انداز احتمال وقوع خشونت بیشتر، موجب شد نهایتاً سند با صدای بلند خوانده شود و بلافاصله توسط حاضران تصویب شد.