میانگیری

معنی کلمه میانگیری در لغت نامه دهخدا

میانگیری. ( حامص مرکب ) گرفتن میان. || توسط و میانه روی. ( آنندراج ) :
کمر در میانگیری این و آن
نمی دید مقصود خود در میان.ظهوری ( از آنندراج ).میان گر گیرمت عیبم مکن بیش
میانگیری عجب نَبْوَد ز درویش.کاتبی ( از آنندراج ).و رجوع به میانجی گری شود.
- میانگیری کردن ؛ وساطت :
به روی هم افتاده کالا در او
میانگیریی کرده سودا در او.ظهوری ( از آنندراج ).

معنی کلمه میانگیری در فرهنگستان زبان و ادب

{buffering} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] عمل قرار دادن داده ها در میان گیر

جملاتی از کاربرد کلمه میانگیری

یک مسیولیت قابل توجه سامانه پرونده‌ای اطمینان حاصل کردن است از اینکه صرف نظر از عملیاتی که برنامه‌ها به داده دسترسی پیدا می‌کنند، ساختار آن سازگار باقی بماند. این شامل عملیات گرفته شده‌است اگر یک برنامه در حال تغییر داده، غیرطبیعی پایان داده شود یا بی‌توجهی به اطلاع دادن از سامانه رونده‌ای که فعالیت‌هایش را به پایان رسانده‌است. این ممکن است شامل به روز کردن فرا داده، مدخل فهرست راهنما و ادارهٔ هر داده که میانگیری شده‌است اما تاکنون در ذخیره گاه فیزیکی رسانه‌ها به روزرسانی نشده‌است.
بنابراین میان پردازشگر مرکزی و چاپگر می‌توان حافظه میانگیری (چه به صورت سخت‌افزاری و چه به صورت نرم‌افزاری) قرار داد تا پردازشگر اطلاعات را برای حافظه میانگیر فرستاده و چاپگر سر صبر و حوصله آن‌ها را چاپ نماید و پردازشگر هم پس از فرستادن اطلاعات می‌تواند به کارهای دیگری برسد.
اعضای اضافی را می‌توان به‌دلایل مختلفی به یک اتصال اضافه کرد - بهبود عایق حرارتی، جلوگیری از چسبیدن قطعات به تجهیزات جوشکاری، جلوگیری از ایجاد قوس، و میانگیری فشار گیره یا میدان الکتریکی غیریکنواخت. جوشکاری پلاستیک‌های غیرقطبی با استفاده از ایمپلنت کامپوزیت رسانا برای بهبود افت دی‌الکتریک امکان‌پذیر است.