میان گوی
جملاتی از کاربرد کلمه میان گوی
کسی زین میان گوی دولت ربود که در بند آسایش خلق بود
خیال کنارش بسی داشتند ز هی پیرهن کز میان گوی برد!
چون ز قد تو فلک ساخت مهیا چوگان از میان گوی سعادت بربا بسم الله
بر تو فگنده چون کیان، سایه درفش کاویان؛ وقت چو داری، از میان گوی چرا نمیبری؟!
«ترکی» ز میان گوی سعادت بربایی آید اگر از کوزه برون زر تو بی غش