میان پر
معنی کلمه میان پر در فرهنگستان زبان و ادب
جملاتی از کاربرد کلمه میان پر
نه خان و نه مان و نه بوم ونژاد یکی شهریاری میان پر زباد
مگر چو تنگ شکر در میان ما آیی کنار تا به میان پر شکر کنی روزی
زنی با جوالی میان پر ز کاه همیرفت پویان میان سپاه
چیست آن گوهر شهوار میان پر زر و سیم سیم و زر هر دو درو آب و بهم ناممزوج
چون برگ گل زرد خرد کرده سربسته و کرده میان پر ارزن
درون لبت چشمه روح بخش خَضِر بر کنار و میان پر ز نوش
صدف مثال میان پر کند جهان از در چو بحر لطف تو انداخت بر کران گوهر
دایره در دایره چندین چه بود چون دل مرکز ز میان پر شدست
زده گز بر گلو مرغ مسمّن: صراحی از میان پر تابگردن
فروزنده یا بلازار [الف] یک اختروش بسیار فشرده مرتبط با احتمالاً یک سیاهچاله کلانجرم در مرکز یک کهکشان بیضوی بسیار بزرگ و فعال است. فروزندهها در میان پر انرژیترین پدیدهها در جهان و یک موضوع مهم در اخترشناسی فراکهکشانی هستند.
کنارم شود تا میان پر سرشک به موج از میانم برآید به دوش