می خواری
معنی کلمه می خواری در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه می خواری
در ره عاشقی و می خواری عاشقانه به جان و دل می کوش
به آواز رباب و نی بنوشیم آشکارا می به شهر آوازة رندی و می خواری در اندازیم
زهر کش از کف ساقی تو، اگر می خواری کیست کش تشنگی چشمه حیوان نبود
یارب، چه توان کرد که می خواری و رندی پیش همه عیب است و مرا این هنر آمد
اگر صدم عیب به می خواری و رندی پیداست در نهان یک هنرم هست که شاهد بازم
چون حریف خاص تو در بزم می خواری منم گشته اند ارواح قدسی زین شرف دربان ما
حریف ما شو ای زاهد که نوشیم از می وصلش که جز مستی و می خواری ندیم شادی بیغم
به جز از عاشقی و می خواری هیچ کار دگر نمی دانم
زان همه می خواری و خرم دلی حاصل تو چیست جز بی حاصلی