معنی کلمه مکبر در لغت نامه دهخدا
مکبر. [ م َ ب ِ ] ( ع اِمص ) بزرگ سالی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). علته مَکبَرة و مَکبُرة و مَکبِر؛ بزرگ سال و سالخورده گردید. ( از اقرب الموارد ).
مکبر. [ م َ ب َ ] ( ع مص ) کلان سال گردیدن. کِبَر. ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).
مکبر. [ م ُ ک َب ْ ب َ ]( ع ص ) در اصطلاح علم صرف ، خلاف مصغر باشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). اسم بزرگ شده. ضد مصغر. ( ناظم الاطباء ). اسمی که تصغیر نشده باشد. و رجوع به مصغر شود.