مکابر

معنی کلمه مکابر در لغت نامه دهخدا

مکابر. [ م ُ ب ِ ] ( ع ص ) ستیزه کننده. ستیزنده : و شیران کامفیروزی سخت شرزه باشند و مکابر. ( فارسنامه ابن البلخی ص 155 ). تا یک زمان مکابر درآمد و کمربند بهمن بگرفت و از پشت اسب برداشت. ( سمک عیار چ خانلری ج 1 ص 73 ). و رجوع به سه ماده بعد شود.

معنی کلمه مکابر در فرهنگ عمید

مکابره کننده، ستیزه گر، پرخاش جو.

معنی کلمه مکابر در فرهنگ فارسی

( اسم ) ستیزه کننده مکابره کننده معاند : [ تا یک زمان مکابر در آمد و کمر بند بهمن بگرفت و از پشت اسب برداشت .] ( سمک عیار . ۷۳:۱ )

جملاتی از کاربرد کلمه مکابر

گه مکابروار بوسه‌ گاه بوس و گه کنار گه بدو آهنگ از این معنی مکابر داشتم
بی سبب نیست گذرهای خیالت بر من بی سبب گرگ مکابر به سوی میش نرفت
و اهل سنت گفته‌اند این حروف گواهی بداد و بیان کرد که قرآن را حروف است و بحروف قایم است، و هر که جز این گوید حقّ را مکابر است و معاند، و در آن ملحد.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا الایة... یعنی بالقرآن و بدین اللَّه عزّ و جلّ، لهم عذاب شدید فی الآخرة ایشان که کافر شدند بسخنان خدای که بدان ایمان ندادند و نپذیرفتند، و رسالت رسول و نبوت وی را منکر شدند، و سخنان خدای را اساطیر الاولین گفتند، و نیز آیات و علامات که بر وحدانیت اللَّه دلالت میکند، و بر صدق نبوت گواهی میدهد، از این دلائل عقلی و سمعی آن را مکابر شدند، ایشانراست عذابی سخت در آن جهان. و خدای را هست که عذاب کند و کین کشد آن را که خواهد، و کس را نیست و نرسد که وی را منع کند از آن که وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ وی عزیز است و قوی و قادر بر همه غلبه دارد و با همه تاود و سزای همه داند و تواند.