معنی کلمه موش خرما در لغت نامه دهخدا
موش خرما به دل جمع نتازد بر نخل
گر ببیند ز پس هر طرفش کرده کمین.ملاطغرا ( از آنندراج ).مارمت . پستانداری است از راسته گوشتخواران و از تیره زبادها که کف رو است و جزء گوشتخواران پست اولیه محسوب شود. قدش متوسط و خود مخصوص افریقا و هندوستان است و زود اهلی می شود و برای صید ماران به کار می رود از این رو مارگیران غالباً یکی دو تا از این حیوان را نگهداری می کنند. دمش پرمو و رنگ بدنش خرمایی است. این حیوان از همه پستانداران و حیوانات کوچک تغذیه می کند. موش خرما بر خلاف شهرت نسبت به سم مارمصونیتی ندارد و توفیق او در شکار مارهای سمی بخصوص مار کبرا به سبب سرعت جست و خیز حیوان و فرار بموقعاو از حملات مار و غافلگیر کردن مار می باشد. چون شبیه راسو است آن را برخی با راسو اشتباه می کنند، ولی آن غیر از راسو است. ( یادداشت مؤلف ). ابن عرس. || راسو. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به راسو شود. || به نوشته برخی فرهنگها سنجاب است. رجوع به سنجاب شود.